ما را تو همان...

ساخت وبلاگ
اومدم اعلام کنم امروز تولد بنده اس. امسال اولین بار بود که از تبریک نگفتن خیلی از ادما هیچ حسی بهم دست نداد. بیشتر حس درونی خودم واسم مهم بود. چیزی که قشنگ بود همین حس آرامشی بود که درونا دارم. ۲۴ سالگی! طعم گس داره ولی دوسش دارم!

ما را تو همان......
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

سلام. خوبین؟ من؟ نه حقیقتا. روزای خوبی رو نمیگذرونم. روزای بهتری دیدم. روزای خیلی بهتر... حس میکنم یه شیره ای از زندگی رو از استخوونام کشیدن بیرون. اکثر وقتا بدنم کاملا سرد و بی حس میشه. روزی حداقل سه ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

به نظرم هر آدمی تو یه برهه از زندگیش نرم میشه. خیلی نرم. مثل مخمل. هر حادثه ای روی قلبش اثر میذاره. هر حسی واسش دوبرابر جلوه میکنه. بعضیا بعد از دست دادن چیزی یا کسی این شکلی میشن. سوگواری همه ی هورمو ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

سلام. بعد از مدت طولانی گردوخاک اینجا رو تمیز کردم و دارم مینویسم. دوماه میشه که طرحم شروع شده و هرروز از ۸ صبح تا ۲ ظهر بیمارستانم. جایی که شاید هیچ قسمتی از کارایی که انجام میدم واسم ملموس و به درد ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

باسلام خدمت وبلاگ سوت و کور و دوس داشتنی خودم. با یه صبح سرد زمستونی که بنده توی تخت لای پتوها پیچیدم و دارم کتاب میخونم درخدمت شما هستیم. بعله امروز رو مرخصی گرفتم و از چای داغ و کتاب هام حداکثر استف ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

دلم یه مسافرت طولانی به جاهایی که نمیشناسم ، میخواد. سرزمین های دور...‌ روستاهایی که نمیشناسم، بوی خاک خیس... با یه دوچرخه که جلوش یه سبد کوچیک باشه و نون گرم بخرم و بذارم توش. به هیچی فک‌نکنم. فقط به اینکه مسیر بعدی کجا بپیچم...

الان سرکار نشستم و این خزعبلات رو مینویسم!!

ما را تو همان......
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:44

سلام! روزای خیلی طاقت فرسایی داشتم. کارای کاغذبازی ! چیزی که ازش مت  ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 18 تير 1397 ساعت: 16:28

سلام!از یه دوره خیلی ترسناک افسردگی بیرون اومدم و به نظرم الان میتونم راهکارهای خوبی واس کسایی که به نظرشون افسردگی ترسناکه بنویسم. یکی از اصلی ترین‌راهکارها اینه که یه منبع انرژی پیدا کنین و ازش جدا نشین! به خنده هاش دوبرابر خودش بخندین. شبیه یه نوع تراپی دروغی که کم کم واقعی میشه! البته شاید توی اوج افسردگی راهکار خوبی نباشه ولی به امتحانش می ارزه!اینجا سر ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1397 ساعت: 0:03

سلام. خوبین همگی؟! حقیقتش هیچ دوره ای از زندگیم اینقدر از صدای دکمه ها موقع تایپ کردن بدم نیومده بود. اینقدر آخه مزخرف میشه پایان نامه نوشتن؟مخصوصا سایت IRCT!یه قسمتشو میزنی یه جای دیگه ارور میده. در حالتی هستم که میخوام بگم گور بابای مدرک و داروخونه و همه چی واقعا! چقدر چند وقته دلم بالاپایین پریدن از سرخوشحالی زیاد میخواد. چیزی که خیلی وقته نداشتم. یه خوشحالی از ته دل که بدونم به این زودیا تموم نمیشه! راستشو بخواین هیچ چیز به اندازه ی اینکه آدم از خودش خسته بشه بد نیس. از خودم به کی میتونم پناه ببرم؟! آخ که چقد خوبه اینحا رو هیچ دوست و آشنایی نمیخونه و میتونم راحت تر از همه جا بنویسم!اخیرا از تلگرام و اینستا کنده شدم. میرم چندتا توییت میینویسم میام میشینم ادامه بدبختی و تایپ!چقد غر زدم!!!!!! :)) تحملم کنید. داره تموم میشه... ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 0:43

کتاب جدیدی که میخونم شاید مناسب ترین کتاب برای این روزای من باشه. فلسفه ی ملال! یکی از بهترین توصیفاتی که راجع به ملال نوشته بود: سرد شدن ذهن! بدترین نوع دل زدگی برای کسایی بود که سخت کوش بودند. شاید تنها راه چاره برای اونا مرگ بود و بس. ملال شبیه یک مرگ تدریجی که همه ی باورها نسبت به هر آرمانی رو کمرنگ و کمرنگ تر میکنه. مشخص کردن نوع ملال شاید برای من حداقل خیلی سخت بود. ملال موقعیتی که فکر کنم شدیدا دچارش بودم. کپی کردن هزار تا مقاله و یه سری دارو به خورد بیمارای دم مرگ دادن و آنالیز کردن همون نتایج بی معنی! چی بیشتر از انجام دادن این کارای بی نتیجه میتونست ملال انگیز باشه؟!شایدم ملال موقعیتی از سر بودن توی این خونه اس! البته شبیه یه رابطه ی عشق و نفرت بود که از طرفی چون 6 سال بود که با تک تک دیوارهای این خونه خو گرفته بودم دور شدن ازش غربت سختی بود. از طرفی زندگی کردن با موحودی که شاید بدترین نوع حروم کردن اکسیژن رو بلد بود. نه نه من از اول همخونه شدن باهاش با این دید باهاش رفتار کردم که خب شاید مثل هزاران آدمی که راه اشتباه رو میرفت بازم یه راهی به سمت ذات وجودی خودش پیدا میکرد. جون همه یه عنصری رو دارن که دیر یا زود میبیننش!! اما وقتی دیدم این موجود اونقدر احمق هست که برای گشت و گذار با چندتا موجود احمق تر از خودش خانواده و عشق رو کنار میذاره فهمیدم که خداوند در آفری ما را تو همان......ادامه مطلب
ما را در سایت ما را تو همان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : snowwhite-mahsa بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 0:43